ما انسان هایی هستیم که قدر چیزهایی که داریم نمیدانیم
مثلا من ممکن است بعد مدت ها بفهمم
که یک کلمه ی ساده ی خسته نباشید تو
چه خستگی هایی را که از تنم بیرون نمیکرد
یا همان حضور کوتاه ات چه دلگرمی بود برای من
نمیدانستم میتوانی دور شوی
و من با آن همه ادعا دلتنگ شوم
دلتنگ آدمی که هنوز نمیدانم سهم من میشود یا نه
راستی عزیزکم بار دیگر که قصد سفر کردی
خبر بده تا برای بدرقه ات بیایم
راهی ات کنم
و پست سرت آب بریزم
شاید که زودتر بازگردی
همیشه فکر میکردم آدم باید یک نفر را داشته باشد
برای مناسبت های خاص
مثلا همین روز دختر
در رویاهایم میدیدم
که کسی را دارم برای چنین روزی
چه کارهای خاصی که انجام نمیدهد
اما از زمانی که دوست داشتنت را آغاز کردام
فهمیدم میشود روز دختر
یک نفر را ملاقات کرد
که با یک سلام ساده او
فراموش شود تمام رویاهایت
همه چیز از همین کافه شروع شد
بیشتر وقت هایم را در کافه های مختلف میگذراندم
همیشه صمیمیت افراد انجا را دوست داشتم
یا به اصطلاح همین روابط کاری
از دور برایم زیبا بود
من که نمیدانستم عاقبت این کافه رفتن ها
میشود دل دادگی خودم
به آن پسرکی که هنگام غروب می آمد
یک سفارش نوشیدنی میداد و غرق میشد در تلفن همراهش
من از دور نظاره گرش بودم
و او بی تفاوت به آدم های اطرافش
مدت هاست که برای دیدنش دیگر نتوانسته ام کافه گردی کنم
من هستم و همان کافه همیشگی
شما اتفاق خوب زندگی مَنْ باش
باور کن با تَمام بدبینیمان به شما احتیاج داریمْ
برای خودَم که نه برای خودَتْ میگویَم...
حیف نیست نیایی که برایَتْ شِعر بخوانَم؟!!
باران که میبارد یاد تو می افتم
یاد آن قولی که دادی
که مرا با خود میبری زیر باران
که باهم قدم بزنیم
باران میبارد...
نیستی که به قولت عمل کنی!!!
تو از آن دسته مرد هایی هستی
که میتوانند در هر شرایطی
کاری را که دوست دارند انجام بدهند
مثلا خیلی راحت میتوانی
قید من را برای همیشه بزنی
یا زمان هایی که باید عذر خواهی کنی
ماجرا را جوری تغییر بدهی
که خودم هم باور میکنم من مقصر بوده ام
یا وقت هایی که دلخوری پیش امده
میتوانی مرا از فکرت بیرون کنی
و به دختر دیگری بیاندیشی
من باید زودتر از این ها می فهمیدم
تو مرد توانایی هستی...
ساده بگویَمْ
مـ ـن حِسادَتْ میکنمْ!!!
به آن عکاسی که تـ ـو رو به روی لنزِ دوربینـ َـش
لَبخَند میزنی ...
من هم میتوانستم کنار کسی بمانم
که میدانستم جزء من فرد دیگری در زندگی اش است
میشد با هزار شیوه ی دخترانگی ام
دل ببرم و کاری کنم که هیچ رقیبی باقی نماند
اما میدانی نمیتوانستم !!!
نمیدانم آن دختری که تو بعد از آمدن من
پس خواهی زد چه کسی خواهد بود
آیا کسی است که عاشقانه تو را میپرستت
یا فقط کسی است که تو یک گزینه بودی برایش
من که نمیدانستم
ندانسته که نباید زندگی دختری را ویران کرد
من کنار ایستاده ام که زندگیِ دختری که نمیشناسَم را خراب نکنم...
