Barfe dirooz
هرچقدر هم روز بدی را گذرانده باشم
باید مراقب رفتارم با تو باشم
باید حواسم باشد
اینکه فلان نفر بیشعور بود
من هرچه توضیح دادم متوجه نشد
به تو ارتباطی ندارد
یا اینکه آن راننده بعد از سبز شدن چراغ
چقدر با ماشین کناریش حرف زد
هرچه بوق زدیم خودش را به نشنیدن زده بود
به تو ارتباطی ندارد
اینکه منشی ام حواس پرت است
فراموش کرده جلسه ی امروز هیئت مدیره را هماهنگ کند
به تو ارتباطی ندارد
اصلا میدانی تو نباید درگیر هیچکدام از این ها بشوی
تو باید هر بار که میخواهم کلید را در قفل بچرخانم در را باز کنی
خوش آمد بگویی
دستت را دراز کنی که کیفم را بگیری
دستت را بگیرم و ببوسم
فراموش کنم تمام اتفاقات بد امروز را
من باید همیشه تکیه گاه محکم تو باقی بمانم
برای وقت هایی که دلت هوای خانواده ات را کرده
همان روز هایی که دوری از آن ها را برای رسیدن من به آرزوهایم تحمل می کنی
همان وقت هایی که میگویم فردا بلیت رزرو می....
نمیگذاری حرفم تمام شود و می گویی
من بدون تو هیچ کجا نمی روم
دلَم ضعف می رود برای دوست داشتنت
خیلی چیز ها ناگهانی اش خوب است
مثل دیدن رقصیدنت میان برف دیروز
مثل اتفاق افتادن این عشق میان زندگیمان