11 Esfand 95 ، 23:35
Tamame roozhayi k asheghat bodam
امروز که دیدمت ماتَم برد
تو همان بودی؟!
همان که من جوانیم را پایش گذاشته بودم
همانی که جانم را برایش فدا میکردم
همان که اخم میکردی دنیا برایم تنگ میشد
همان که ساعت ها منتظر میماندم
که آمدن ماشینت را از دور دست ها ببینم
تو همان بودی ؟!
من تعجب میکنم چرا این همه عشق
در تو اثر نکرد
چرا آن همه اشک در خدا اثر نکرد
امروز که دیدمت تو همان بودی
حالا کمی لاغر تر کمی عصبی تر
اما من دیگر آنی که میشناختی نبودم
تو آدمی را دیدی که خودش را مجبور کرد
به فراموش کردنت خودش را بی تفاوت نشان داد
راستی امروز هیچ فهمیدی که دلم میخواست
آن نگاهت تا ابد بر من خیره بماند
نفهمیدی ...
نه امروز ، و نه آن همه روز هایی که عاشقت بودم
95/12/11