faran

تو با تمام دخترانگی هایت مرد باش اگر سراغ نگاهت را گرفتند بگو که واگذار شده

faran

تو با تمام دخترانگی هایت مرد باش اگر سراغ نگاهت را گرفتند بگو که واگذار شده

درباره بلاگ

inja kolan fingelishe magar inke text bashe ke be nazaram farsi hese text bishtar montaghel mishe

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۵۰ مطلب با موضوع «Note» ثبت شده است

26 Azar 95 ، 15:10

Paeez dos dashtani man

خب نمیتوانَم 

به زور که نمی شود نگهش دارم 

دیگر وقت رفتنَش رسیده

وقت رَفتن که رسیده باشد از هیچ کس کاری ساخته نیست

نه حرفی تاثیر دارد ...نه هیچ اشکی...

باید آرامْ بیایستی و نِگاهَش کنی 

دارد تَمام چیزهایی که با آن خاطره داشتی را جَمع میکند

اصلا جوری میرود که انگار نه انگار روزی وجود داشته

داری میری جاتو بدی به کی ؟! 

بله میدانم مجبوری...

کاش حالا که مجبوری بروی 

چیزی را یادتَ برود ببری 

مثلا لباس های زَرد و ناَرنجی ات را جا بگذاری

پاییز دوست داشتنی مـ ـنْ


23 Azar 95 ، 20:48

Esme to


‎اسمِ تـ ــو که می آیَد 

‎پاییز دِلش شِکوفه دادنْ میخواهَد!!!

‎مـ ـنْ که جایِ خود دارمْ...

19 Azar 95 ، 15:02

Beman

تو همین جا بمان میان نوشته هایم

من هر صبح بیدار می شوم 

شروع میکنم  قربان صدقه ات رفتن

شاید هم شیطنت کنم خودم را به بیماری بزنم

تو پرستارم باش من قول میدهم تا میتوانم خوب نشوم

شب ها برایت هزار و یک شب بخوانم 

بگویم این داستان را که یادت هست 

ماه پیش هم برات خوانده بودمش

بگویی نه 

اصلا من عاشق همین شیطنت هایت شده ام



19 Azar 95 ، 15:00

Dasthaye kochakash

لَبخندهایی هَستْ به پَهنایِ صورَتْ زیبای یک کـ ـودَک

از هَمانْ خَنده هایی که صِدایَش بلَند می شود

تَمامِ غَم هایَت را از یاد می بَرَد

و فِشار دَستْ هـ ـای کوچکَش بر انگشتانَتْ

بَند دِلتنگی دِلَتْ را پاره می کنَد

و مِهربـ ـانی اش هَمچنانْ پاک و ناب 

و آغوشَشـــْ آرامش بَخش ترین جای دُنیا 


12 Azar 95 ، 17:47

Khabide bashad

خوابیده باشد 

آرام

انگار که هیچ اتفاقی نیافتاده باشد

نگاه کنی به صورتش

دقت کنی به تک تک اجزایش

یادت بیاید تمام روزهایی که عشقت بود

دلگیر شوی در ذهنت دنبال مقصر بگردی

یادت بیاید تمام روزهایی که از نبودنش زجرکشیدی

تمام شب هایی که سهمت فقط دیدنش در خواب هایت بود

بغض کنی 

به خودت یاد آور شوی حق شکستن نداری

+وقتی تو نوت گوشیت تکس پیدا میکنی


07 Azar 95 ، 03:25

Khialat


می شود به خیالت بگویی 

حوالی من پرسه نزند؟!

من آدم خیال بافی نیستم 

اما خیالت که می آید 

همه چیز را فراموش میکنم...

مثلا فراموش می کنم که باید بخوابم!!!

04 Azar 95 ، 18:49

Salha bad

سال ها بعد که اتفاقی چشمت به من افتاد

نگاهت را نگیر از من

بیا رو به رویم بیایست

با دستانت چانه ام را بگیر صورتم را بالا بیاور

همان لحظه که از حجم اشک در چشمانم 

صورتت را واضح نمی بینم

زل بزن در چشمانم و بپرس 

هنوز هم دوستم داری ...؟؟؟!!!



03 Azar 95 ، 14:10

Barfe dirooz

هرچقدر هم روز بدی را گذرانده باشم

باید مراقب رفتارم با تو باشم

باید حواسم باشد 

اینکه فلان نفر بیشعور بود 

من هرچه توضیح دادم متوجه نشد

به تو ارتباطی ندارد

یا اینکه آن راننده بعد از سبز شدن چراغ

چقدر با ماشین کناریش حرف زد

هرچه بوق زدیم خودش را به نشنیدن زده بود 

به تو ارتباطی ندارد

اینکه منشی ام حواس پرت است 

فراموش کرده جلسه ی امروز هیئت مدیره را هماهنگ کند

به تو ارتباطی ندارد

اصلا میدانی تو نباید درگیر هیچکدام از این ها بشوی

تو باید هر بار که میخواهم کلید را در قفل بچرخانم در را باز کنی

خوش آمد بگویی 

دستت را دراز کنی که کیفم را بگیری

دستت را بگیرم و ببوسم 

فراموش کنم تمام اتفاقات بد امروز را

من باید همیشه تکیه گاه محکم تو باقی بمانم

برای وقت هایی که دلت هوای خانواده ات را کرده

همان روز هایی که دوری از آن ها را برای رسیدن من به آرزوهایم تحمل می کنی

همان وقت هایی که میگویم فردا بلیت رزرو می....

نمیگذاری حرفم تمام شود و می گویی

من بدون تو هیچ کجا نمی روم 

دلَم ضعف می رود برای دوست داشتنت

خیلی چیز ها ناگهانی اش خوب است

مثل دیدن رقصیدنت میان برف دیروز 

مثل اتفاق افتادن این عشق میان زندگیمان



26 Aban 95 ، 18:28

Mara bebar anja

مَرا بِبَر آنجا که بودَنَتْ تمام نمی شوَد

که میتوانَم با خیالِ آسوده بِنشینَم

بَرگْ به بَرگْ عاشِقَت شوَم

انگار که قَبل از تو 

هیچ معشوقه ای رَفتن را تَجربه نَکرده است

آنجا که بِدانَم حتی اگر نباشَم

هیچوقتْ جای خالیَم پر نمی شود


24 Aban 95 ، 16:44

Adat dasht

همیشه عادَت داشتْ 

وقتی نمی خواست جوابَم را بدَهَد

نگاهَش را میدزدید

شروع می کرد با سفارشش بازی کردن

می گفتم چیزی بِگو 

می گفت چرا حرفی بزَنَم 

که میدانَم تو از شنیدنَش آزرده می گردی؟!

هنوز هم عادَت هایش را یادم هست

همیشه بیش از اندازه مهربان بود